عسل نفس منو باباییعسل نفس منو بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

ثمره زندگیمون عسلی

بدون عنوان

  سلام دخترکوچلوی من   امروزدلم می خوادباهات حرف بزنم باتویی که دیگه کم کم نزدیک میشی یک فرشته زمینی بشی گلم امابااومدنت من وآسمونی میکنی کره خاکی دیگه جای من نیست خونمون بهشت میشه باقدمهات نازنینم ولی دلم می خواد خیلی چیزا روازیادنبری میخوام که همیشه یادت باشه وجودقشنگت معجزه خدابوده می خوام که برای همیشه یادت باشه چه روزهای سختی وبی توگذروندم وهرلحضه آرزوی داشتنت وکردم چه شبهایی که تاصبح به یاد دستای کوچولوت که میتونست مرحم زخم دلم بشه صبح کردم وبازم درانتظارت نشستم میخوام فراموش نکنی روزی وکه توسرزمین دلم قدم گذاشتی به انتظارمن رنگ تازه بخشیدی وتاالان که ٤ماه تو وجودم زندگی کردی وتاالان من بودموتو ...
28 تير 1392

بدون عنوان

عکس سونو   سلام کوچلوی مامان،قربونت بشم که دیگه داری بزرگ میشی، دیگه دارم کم کم حرکت هاتو حس میکنم عزیزدلم اومدم تاعکس کوچلوتو بزارتاوقتی بزرگ شدی ببینی چقدرکوچلوبودی ...
17 تير 1392

بدون عنوان

دومین سونو   سلام گل قشنگ مامان   فقط خدامیدونه که منو بابائی چقدردوستت دارم دخترگلم رفتم سونو دکترگفت یک دخمل خشمل هستی ازخوشحالی اونقدرگریه کردم که نگو جیگرمن     ازخدای مهربون فقط سلامتی تورامی خواهیم منوبابائی دخمل نازنینم ...
17 تير 1392

بدون عنوان

اولین سونو   سلام قندعسل مامان وبابا عزیزم اومدم بهت بگم به سلامتی رفتم سونوصدای قلبتوشنیدم وای چقدرورجه وورجه میکردی یک جانمی ایستادی صدای قلب کوچیکتوبشنوم دکتربلاخره موفق شد یک جانگه ات دارد صدای قلبتوبشنوم فدات شم عزیزم ؛
4 تير 1392
1